رد پای عشق

رد پای عشق

دلتنگتم ؛ برگرد

بعد از رفتنت

گر تو بودی

همه ی رنگها نوازشم می کردند...

مارال ها در این صحرا همبازی ا م بودند...

کوه ها حامی ام بودند...

زمین ..هر شبانگاه.. گاهواره ام بود
تا در آغوش خود بخواباند...

بوسه ی سپیده ی هر صبح را بر گونه ام لمس می کردم

.
.
و

حالا که نیستی











هر روز چون برگی خشک شده در پاییز می ریزم

بی تو....هر لحظه...هر لحظه...چشمان ِ مادرت....چون
گرگی گرسنه ی دلتنگی ِ پسرش ... روح ِ آهویی ِ ام را می درد
.
.
چشمان ِ همیشه ملتمست....طناب ِ گهواره

را از زمین ربوده و بر گردنم آویخته

گاهی

می خواهم فریاد بزنم

که بگذارید

یک شب

فقط

یک شب

را در گورستان ...سر کنم

و

سر بر بالین سنگی نهم...که می دانم ..چشم هایی ...انتظارم را می کشند

که

بتوانم

یکبار تمنای هشت ساله اش را اجابت کنم

و

من

در این روزها خواهم آمد....تا غروب
در برت خواهم ماند...تا دلتنگی هایت را بوسه زنم



م ج ت ب ی


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





نویسنده: مجتبی ׀ تاریخ: سه شنبه 4 / 10 / 1390برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

درباره وبلاگ

درباره من: با سلام ، مجتبی هستم و از اين كه اين وبلاگ رو براي ديدن و خواندن مطالب مورد توجه قرار دادين متشكرم. لذا اميدوارم با درج نظرات خود ، در پيشرفت هر چه بيشتر اين وبلاگ اين حقير رو ياري بفرمائيد. با سپاس از شما دوستان گرامي. maha59_2010@hotmail.com


لینک دوستان

لینکهای روزانه

جستجوی مطالب

طراح قالب

CopyRight| 2009 , mojtaba1.LoxBlog.Com , All Rights Reserved
Powered By LoxBlog.Com | Template By: NazTarin.COM